خدایا! پیش از آنکه کفر و عصیانم مرا در آتش دوزخ ذلیل کند و به خاک بیفکند، مرا به یمن ایمان، لباس خشوع و فروتنی بر تن کن. بار خدایا! اگر تو را آن گونه که سزاوار است، بشناسم، هرگز در من غروری برجای نمی ماند، هرگز سرکشی نمی آغازم و هرگز دچار غفلت و خودخواهی نمی شوم. خدایا! تنها تو شایسته سجده و به خاک افتادن منی. تمام استیصال و عجزم را به درگاه تو می آورم. تنها تویی که هرگاه در پیش رویت به خاک می افتم، بر عزت نفس و مناعت طبعم افزوده می شود. خدایا! هرچه عزت است، در نزد توست. پس چرا برای آبرو و سربلندی خویش دست نیازم را به سوی غیر تو دراز کنم؟
خدایا! پیش از آنکه کفر و عصیانم مرا در آتش دوزخ ذلیل کند و به خاک بیفکند، مرا به یمن ایمان، لباس خشوع و فروتنی بر تن کن
خدایا! مرا بنگر که از بستر خواب دوری گزیده ام تا به فرمان تو، سحرگاهان ماه مبارکت را در عبادت و طاعت بگذرانم. خدایا! روز دیگری از ماه صیام فراروی من است و من روزه ای دیگر را برای رضای تو قصد کرده ام. خدایا! حال مرا بنگر این حال کسی است که از آتش جهنم به تو پناه می برد: «هذا مَقامُ المُسْتَجیِرِ بِکَ مِنَ النّارِ». این حال کسی است که از آتش به سوی تو نجات می جوید و به درگاهت استغاثه می کند. حال کسی است که از آتش جدایی و عذاب و فراق و گناه، به آغوش امن تو می گریزد، آن که گناه خویش را پشت سر گذاشته و به دامان مهر تو، عذرخواه پناه آورده است، آن کس که به جرم و خطای خویش معترف است و پشیمان، به لطف تو امیدها دارد. این حال من درمانده است... منِ ترسان و بی پناه... من غمزده مبتلا... غریبی که در اندوه خویش، عن قریب غرق خواهد شد و از فراق محبوبش هراسان است.
خدایا! مرا در آتش نسوزان؛ چرا که تو را عبادت کرده ام و به تو ایمان آورده ام. مرا در آتش نسوزان؛ آتش جدایی و فراق... آتش یأس و نومیدی... آتش ناکامی... آتش گناه... آتش به یاد تو نبودن... در آغوش مهر تو نبودن... آتش بی صبری و تاشکیبایی... بی ایمانی و بی یقینی... آتش مقبول تو نبودن... .
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذیِ اَدْعُوه وَ لا اَدْعُوا غَیْرَهُ»
خداوندا! تو را سپاس که راه و رسم سخن گفتن با تو را از خودت آموخته ام. تو را سپاس که به سوی شناختنت مرا رهنمون شدی. تو را می شناسم که هرگز از درگاه تو به هیچ کجا رو نمی کنم. تو را سپاس که تنها تو شایسته درخواست کردن و مسئلت کردنی؛ چرا که اگر به سوی هرکه جز تو رو کنم، امیدم را ناامید می کند.
«اَرْزُقْنِی الیَقیِنَ وَ حُسْنَ الظَّنَّ بِکَ»
خدایا! یاری ام کن که به تو و لطف بی کرانت یقین داشته باشم. خدایا! به تو جز گمان نیک روا نیست. پس نیک ترین گمان ها را نسبت به رحمتت در دلم قرار بده. یاری ام کن که همواره به یاری تو و به پیروزی اجابتِ از جانب تو امیدوار باشم و مرا در راه امید به لطفت، ثابت قدم بدار. خدایا! مبادا از درگاه تو نومید شوم. مبادا به هنگام تأخیر در استجابت دعایم، ناسپاسی و ناشکیبایی بر من چیره شود، حال آنکه چه بسا تأخیر نعمت های تو را بی لیاقتی و بی صبری من مسبّب است.
خدایا! یاری ام کن تا در این روزها و شب های مقدس، راه ورسم عبادت و بندگی تو را به نیکوترین وجه بیاموزم. خدایا! روزه مرا بپذیر و به یمن این ماه مبارک، از سر تقصیراتم بگذر و دعایم را مستجاب کن. خدایا! روزه ام را سپری پیش روی آتش دوزخ قرار بده.
جانم به فدای محبوب و معشوقی که اندوه تمام دل ها را می داند و مرهم می گذارد. هستی ام به فدای خالقی که هرگز عذاب های گوناگونش را بر بندگان روا نمی دارد. پاک و منزهی تو خدایا که به تمام اسرار عالم واقفی
خدایا! آن دشواری هایی را که برایم طاقت فرساست، آسان کن که چنین تبدیل و تغییری، برای تو سهل است. آن اندوه ها و غم هایی را که دوست نمی دارم، برایم به شادی و فرح بدل نما و عشق و شیدایی خودت را در دلم سرازیر کن. خدایا! آنچه را دوست نمی دارم، در سرنوشتم رقم نزن و آنچه را مشتاقم، از من دریغ نکن.
«سُبْحانَ الرَّبِّ الْوَدُود... سُبْحانَ الْفَرْدِ الْوِتْر»
جانم به فدای خداوندی که مهرش بی انتهاست.
جانم به فدای معبودی که بی نظیر و بی شبیه است.
جانم به فدای محبوب و معشوقی که اندوه تمام دل ها را می داند و مرهم می گذارد.
هستی ام به فدای خالقی که هرگز عذاب های گوناگونش را بر بندگان روا نمی دارد.
پاک و منزهی تو خدایا که به تمام اسرار عالم واقفی.
مهربان و عادلی تو که هرگز بر زیردستانت ظلم نمی کنی.
اگرچه قدرتمند و فرمانروایی، اما بخشنده هستی.
اگرچه بر تمام عالم سلطه داری، اما دلسوز و شفیقی.
اگرچه همه چیز در ید قدرت توست، اما هرگز سخت نخواهی گرفت.
خدایا! پاک و منزهی به قدر سنگینی تمام آسمان ها و به قدر فراگیری حساب و کتاب قدرتت. پس تو را باید ستود در هر نفس و هر پلک زدنی و در هر اشاره و هر نگاه و هر لحظه ای.
نظرات شما عزیزان:
ღ♥ღDokhtarBahariღ♥ღ
ساعت12:32---11 مرداد 1392
خاطر داشته باش تاريك ترين لحظه شب ، نزديك ترين لحظه به طلوع خورشيده ،پس از تاريكي زندگيت دلگير نشو
ღ♥ღDokhtarBahariღ♥ღ
ساعت12:32---11 مرداد 1392
از یـه جـآیی به بـعد دیگه ، نه دَست پــآ میزنی
نه بــآل بـــآل میـزنی
نه دل دل مـیکـنی
نه داد و بیداد میـکـنی
نه گــریه میـکنی
نه سـرت میزنی به دیوار
نه مـشـتت میکوبی به دیوار
از یه جایی به بـَعد فـَقط سکوت میکنی سکوت !
برچسبها: